روزی که زنگ اول ورزشه زنگ دومش هنر و زنگ سومی در کار نیست..

صبح من و دوستم راجب این بحث میکردیم که کوروش بزرگ می‌خوابیده یا نه ._.

خیلی چرت و پرت گفتیم که تهش از چسبیدن من به تشک رسیدیم به خون آشام بودن کوروش بزرگ._.چجوریشو خودتون بفهمید.__.

+۱بلاخره یه آرزو پیدا کردم..آرزو دارم حداقل تا یک هفته دیگه برم بانداژ بخرم:"))))من بانداژ و چسب زخم دوست دارم و دیوونه هم خودتونید :"))

+۲هدفم در این دنیا رو پیدا کردم..به خاطر محدودیت در به اشتراک گذاری اطلاعات قادر به فاش کردنش نیستم دث. از کجا معلوم شما توسط تاریکی ها تسخیر نشده باشید؟دث.

+۳چند روز پیش صبح : کل دنیا به من لطف داره امروز:")

این روزا صبح : کل دنیا گویا با خوابیدن و حتی زندگی کردن من مشکل داره._.

+۴خوابم میاد و از علوم هشتم متنفرمTT از عربی خوشم اومده ولی حال تمرین کردن ندارمTT فرصت چونیبیو شدن رو دارم ولی خستمهTT می‌خوام زندگی کنم اما نداشتن یه روز بی دغدغه منو کشته T^^Tشاید تاریکی ها بهم غلبه کردنㅠㅠ

+۵ مدیونید فکر کنید از سه هفته پیش منتظر روز بی دغدغدم هستم و هنوز نرسیدم بهش.. *اشک

+۶ اوکی..شما چطورید؟سخت که نمی‌گذره بهتون؟TT

+۷ داشتم فکر میکردم این چرندیاتو کسی دوست داره؟به‌ نتیجه نرسیدم ولی احتمالا منِ دنیای موازی زیاد از دستم بخاطر گذاشتن این چرت و پرتا خجالت زدس... اذیت کردن خودم خیلی کیف میده:" xD ولی فکر اینکه یه روزی منم جزوی از دنیای موازی به حساب میام ترسناکه:"

+۸ به هر حال خودم که خودمو پست های خودمو دوست دارم شما رو نمی‌دونمxD و این فقط و فقط به خاطر دو دلیله اینکه فکر میکنم کسی میخونتشون یا کامنت میده و در کل خوش میگذره..اینم یجور روزانه نویسی چرت تره"-"

+۹ وقتی همه ستاره ها رو خاموش میکنم اینجا رو ترنزلیت میکنم میخونمش *جدا از بیکار بودنم کیف میدهxD* ..نمی‌دونم چرا ذوق کردن منو به دانکی ربط داده بود :")))

+۱۰ حس میکنم توی خونه داره علیه من توطئه میشه...علاوه بر اینکه مامان بیشتر واسمون داروی ها شفا بخش خوشمزه تری درست می‌کنه دارو های جدیدی هم درست میکنه...ارباب آنیستورو هم به پاره کردن جزوه های من ادامه میده:")) (ارباب سرعت ،آنیستورو رو هنوز نمیشناسید؟گربمه.)

شاید فکر‌ کنید به هم ربطی ندارن ولی خیر اینا تغییرات و تحولات عظیمی هستن که آینده رو تغییر میدن مثلا غذای ظهر رو از کته ی گوجه به پاستا تغییر میدن 

+۱۱ به مرحله ای از love myself رسیدم که شبا اپیفانی و لاو مایسلف گوش میدم و بعد از روشن شدن همه وبکم های بچه های کلاس زبانمون متوجه شدم من از همه خوشگل ترمxD*فرو ریختن سقف*

+۱۲ داشتم فکر میکردم چقدر از زندگیمو باید رد کنم که احمقیت هام و گیج بودنم رو رد کنم._.

قبل رفتن اینو هم بگم فهمیدم من و دوستم از نظر تایپ دازای و چویا ورژن درونگراییم *ذوققق*

و اینکه ost های انیمه اسم تو حرف ندارنD":

به کامنتا هم جواب میدم~

اگه تا اینجا خوندی مرسی و خسته نباشی:")♡