به‌کالیستا

 کالیستای عزیز،

دختر پر نور و خوش ذوق بیان، تولدت مبارک!

خیلی خوشحالم که توی مدتی که وبلاگ نویس شدم با بلاگری به خوبی و مهربونی تو آشنا شدم و تونستم این مدت رو با هر حرف زدن با تو سپری کنم.

یادته از آدم های رنگی و متفاوت گفتم؟تو هم از همون آدم های خاص و رنگی هستی. از نوعی که می‌تونه به دنیای اطرافش رنگ ببخشه و صوت گوش نواز احساساتش رو به گوش کل دنیا منتقل کنه.

دختر خوش قلب، کالیستا، اشکالی نداره اگه گاهی خاموش و ناامید بشی. اشکالی نداره اگه ناراحت باشی و برای ادامه دادن زیادی خسته. من اینجام تا کنار هم یه گوشه بشینیم، همراه یه بستنی خنک استراحت کنیم و همزمان که غروب خورشید رو تماشا میکنیم، استرس و درد هامون رو برای لحظه ای هرچند کوتاه، به دست باد بسپریم.

گل های آفتاب گردون توی وجودت، همیشه بهت راهو نشون میدن. بهشون گوش کن. حتی توی تاریکی ما راهمونو پیدا میکنیم. توی ادامه زندگی، توی سال جدیدی که میاد و سنت رو بیشتر می‌کنه، ممکنه پر از ابرای بارونی و رعد و برق های پرسروصدا باشه. ولی هیچوقت از یاد نبر پر از روشنی ها و روزای آفتابی هست که هرگز نباید از یادشون ببری و از دستشون بدی.

امیدوارم سال جدیدت، پر از یادگیری های بی وقفه، بزرگ شدن و لحظات و آدم‌های خوب باشه. پر از گریه هایی از شادی و لبخندای واقعی.

همیشه به خودت باور داشته باش. به نورهای کوچک درونت که می‌تونه برای خودت و دیگران لحظات خوبی بسازه.

از امسال نهایت لذت ببر و همیشه همینقدر پر تلاش باقی بمون.

دوستدار تو

بِلا

+از قدیم گفتن جواب نامه رو باید با نامه داد و... با عرض پوزش که چقدر توی نامه نوشتن بدم و علاوه بر اون دوست نداشتم از زبان ادبی استفاده کنم چون بنظرم جملاتم اون شکلی جالب بنظر نمیومد علاوه بر اون دست خط خوشی هم نداشتم که بخوام بنویسم(نامه نویس خوبی نیستم درکل:") ولی امیدوارم تونسته باشمو حرفامو بهت برسونم و لبخند رو لبت آورده باشم. تولدت کلی مبارک!D": (و ببخشید بابت تأخیرTT)

  • نظرات [ ۳ ]
    • Bella ִ𖧧
    • پنجشنبه ۳ شهریور ۰۱

    چرت‌و‌پرت: even tired eyes can look excited

    (دوپو کیوت...TT)

    پیش‌گفتار: جوجوتسو فنا، بیاید با هم به توافق برسیم که ماهیتو با همه چندش و بد بودنش هم واقعا خوشگله هم عقیدش قشنگ و جالبه(روح نفرین شده از این بشر خوشگل تر و چندش تر؟نه نداریم)

    مرتیکه چندش خیلی ازت خوشم میاد ولی خیلی نفرت انگیزی اه...(حتی نقاشیشو هم کشیدم::)(ولی جونپی...*ترک کردن صحنه با حالتی پر بغض*)

  • نظرات [ ۴۶ ]
    • Bella ִ𖧧
    • يكشنبه ۳۰ مرداد ۰۱

    و باز هم,سوال

    همون Destroy the city که توی ام وی های Eve مدام میبینیم مشابهش توی ذهنم اتفاق میوفته من دوست دارم حتی عقیده های قبلی خودمو به چالش بکشم و خودمو اسیر پوچی کنم گاهی یه پوچ‌گرا میشم و گاهی یه xxfx تمام عیار هر چی که هست وقتی مغزم متلاشی میشه توی بهترین و بی طرفانه ترین حالتش قرار میگیره

    و سوال میپرسه

    گاهی به یه جواب موقتی میرسم و گاهی نه جواب راضیم نمیکنه برای همین قبل از اینکه از کلم دود بلند شه و بزنم به سیم آخر می‌خوام از شما بپرسم به نحوی ازتون کمک بگیرم تا بهم یه نگرش جدید رو نشون بدید فقط با گفتن نظر شخصیتون

    سوالم اینه که...

    ۱_چیزی که به زندگی ارزش میده چیه؟ و آیا خود اون چیز باارزشه؟

     

    ۲_یه سوال متنوع... چی خوشحالتون میکنه؟

     

    +سوال دوم برای من در حال حاضر یه پارازیت فکریه ولی خب گفتم حالا که می‌خوام سوال کنم اینو هم بپرسم و اینکه زیاد هم نمی‌خواد درگیر شید هردوشون فقط دوتا سوال ساده ان(یکی باید اینو به خودم بگه)

  • نظرات [ ۱۰ ]
    • Bella ִ𖧧
    • جمعه ۲۸ مرداد ۰۱

    دیگر تنهایم نگذار~

    کی رسد دیدار دوباره ما

    تا خود را در آغوش گرما بخشت گم کنم

    و چشمان سیاه کهکشانی ات را رصد کنم

    دلبر خاموش من

    مروارید چشمانت را در کدام دریا گم کرده ای؟

    چرا لب هایت برای بوسه هایم سرد اند؟

    روح مقدست تن نحیفت را ترک کرده است اما

    من هر شب به درگاه تو پناه می‌آورم

    و هر لحظه در مقابل ماه آرزویت می‌کنم

    تا شاید روزی به دور از توهمات در آغوش بگیرمت

    "دیگر تنهایم نگذار"

     

     
    ​​​​Letter à Élise
    By Efisio Cross

    Magic Spirit

     

     +هشدار! این آهنگ ممکنه از شدت زیبایی ناراحتتون کنه:")و اگه گوش کردید به صدای خنده دلنشین و اون دوستت دارم توی آهنگ توجه خاصی بکنیدT^T

    • Bella ִ𖧧
    • شنبه ۲۲ مرداد ۰۱

    ساندویچ‌ـای بی گوجه

    بیا از محدودیت ها بگذریم. بیا از مرز هامون عبور کنیم. از واقعیت فراتر بریم. توی اسمونا موج سواری کنیم. روی ابرای پشمکی بشینیم و کل زندگیمونو به صدای بی‌خیالی گوش کنیم. بیا شبا روی پشت بوم بشینیم. صورت فلکی ها رو پیدا کنیم. ستاره ها رو نظاره کنیم. خوشحال باشیم که بخشی از کهکشانیم و دنیا درون‌مونه. بیا تا طلوع بیدار بمونیم. پاکت‌های شیرکاکائو و شیرموز مون رو به هم بزنیم و بزاریم صدای خنده هامون دنیا رو پر کنه. بیا بریم به اترنال ایسلند. توی پناهگاهم، لاست پارادایس. اونجا بهت تموم طلسما رو یاد میدم. بهت میگم چطوری کارکتر اصلی افسانه ها بشی. بیا بریم به کوهی که تموم سال برف میباره. بیا بریم جنگل دور افتاده ای که بارون هوای همیشگیشه. بیا بریم تو جلد یه آدم عاشق. نظاره‌گر هایکو نویس های درمونده باشیم. تو داستان های نویسنده ها زندگی کنیم و تو کوچه های اشعار شعرا گم بشیم.

     بیا نخ ها رو به هم ببافیم. از هم دور شیم، همدیگه رو توی مه گم کنیم و بعد پیدا بشیم. بیا بیشتر همو در آغوش بگیریم. بیا بیشتر زندگی کنیم. 

    محدودیت های دنیوی و آدم ها، نوار های زردشونو دورمون کشیدن. ما توی اتاقای خاکستریمون حبس شدیم. توی آبی بی انتهای غم غرق شدیم و فکر میکنیم دریای واقعی این رنگیه، رنگ غمه. ولی نیست. ما باید بیشتر ببینیم و نگاه کنیم تا بفهمیم برای مرگ نمیخواد تن مون رو به اقیانوس بسپاریم. جاش به قلبمون میگیم، صدای امواج رو موسیقی کنه. موج ها رو کلمه کنه. باهاشون موشک درست کنه و همراه غمامون به هوا بندازه.

    بیا به هم یاداوری کنیم که ما هنوز زنده ایم. حتی اگه بین خار ها گیر افتادیم و حرکت زخمیمون میکنه، ذهن هامونو روشن میکنیم و اتاق کوچیکمون رو به لاست پارادایس متصل میکنیم. میریم توی حیاط، زیر بارون. گریه میکنیم و میخندیم. زندگی میکنیم. فراتر از تمام محدودیت ها و واقعیت ها پا میزاریم و بعدش هنر وجودمونو زنده میکنیم.

    بعدش زندگی میکنیم. این‌بار واقعا واقعا زندگی میکنیم.

    ⸱៰ ࣭⸰🫐๋࣭ ⭑ 

    +گوجه یه ناهماهنگی طعمی مطلق توی ساندویچ و سالاده و بلی...ساندویچ بی گوجه شعار ماست.'^'\‌

    میدونستین آدمایی که با آگاهی از تنفرمون گوجه های سمی رو توی ساندویچ جا ساز میکنن همون کسایی ان که سر و صداهای دنیا رو بیشتر کردن؟نه بر فساد علیه ساندویچ های بی گوجه(کمپینی جدید با مدیریت بلا)

    +این آشفتگی این روزای وجودمو توی متن جا انداختم عجیبه که همین یکم پیش میگفتم چقدر زندگی بی معنی و بی ارزشه و بعد این متن نوشته شد شاید ایزابل مثل همیشه طلسم مثبت‌نگری رو به جونم انداخته..

    +خب دیگه بسه توهمات چونیبیوم زیادی داره از وجودم میزنه بیرون

    +ولی چطور میتونید به آهنگای پشمکی girl in red گوش ندین؟ هدیه گوش هاتون بخاطر خوندن پست 3>

  • نظرات [ ۱۹ ]
    • Bella ִ𖧧
    • چهارشنبه ۱۲ مرداد ۰۱

    قسم به بی عنوانی من، این پست عنوانی نمیخواهد.

    درسته پینترستو چیز کردن ولی من که بی‌خیال تجربه پیج داری نمیشم

    Click

    این پیج دوممه البته فرق داره توش خبری از پست های خودم و کیپاپ نیست

    فقط یه سری عکسای خوش وایب رو سیو میکنمD:

    خوشحال میشم سر بزنید(لازم به فالو نیست)

  • نظرات [ ۱۴ ]
    • Bella ִ𖧧
    • يكشنبه ۲ مرداد ۰۱

    چرت‌و‌پرت:تفاوت‌ها و فاصله‌ها

    نمیدونم چطوری ولی شروع میکنم -

  • نظرات [ ۱۲ ]
    • Bella ִ𖧧
    • شنبه ۲۵ تیر ۰۱

    HBD to me

    اومِدتو! شما به مرحله جدید دست یافتید!

    با توجه که اینکه تا اینجای مرحله زنده موندید به شما معجون قدرت، افسونگر های کوچک و موقت و چند نامه حاوی راهنمای ۱۴ سالگی داده میشه همچنین شما با تجربه خود تونستید به دید وسیع تری دست پیدا کنید

    از پنجره زندگی نهایت لذت رو ببرید!

    -پیغامی از طرف افق غیبی

    به مسترلاست‌سول ۵۵۰ ساله/بلا ی ۱۴ ساله

    راستش دارم فکر میکنم این پیغام از عمق احساسات نوشته نشده که هیچ اصلا طرفی که نوشته منو نمی‌شناسه(شاید سیستمای پیشرفته اونجا به طور خودکار اینو نوشتن؟)به هر حال *خنده ریز. یه چیزی شبیه:دارم شوخی میکنم*

    ۱۳ سالگی خود معجزه بود:)

    من ۱۲ ساله ی ناامید از همه چی یه سال مارشمالویی-اکلیلی(دلیل منطقی برای این تشبیه وجود نداره) رو تجربه کرد و بعد مدت ها تونست واقعا خوب باشه

    حدس میزدم کلاس هشتم چیز خاصی باید باشه با اینکه توی اوایل نوجوونی بودم ولی خودش نبودم اما خوب بود انگار وسط یه چیزیم و بهتر از خود اون چیز بودنه>

    وقتی به تغییرایی که امسال کردم فکر میکنم مغزم افسون میشه(سوت می‌کشه) چقدر امسال بزرگتر شدم ... و بنظر میاد حتی یکم قوی تر؟

    به هر حال پیش به سوی ۱۴ سالگی یوهوو~

  • نظرات [ ۳۲ ]
    • Bella ִ𖧧
    • يكشنبه ۱۹ تیر ۰۱

    چالش یک ماهه خاطرات تیر: D:21

    ​​​​​​یکی از روزای گرم تابستون ۱۴۰۱ یه کوالا انسان نمای بیکار و بی حال و خسته از خسته بودن به نام بلا در حال ذوب شدن توسط آفتاب داغ بود که یکهو تصمیم گرفت بعد از مدت ها توی یه چالشی ۳۰ روزه(شاید هم ۳۱ روزه) شرکت کنه (خیلی هم با ربطه!)

    پس این چالش چومی رو شروع کرد ولی از اونجایی که نه حوصله داشت ببینه امروز چندمه و نه دوست داشت هی اپیدتش کنه تا روز بیستم نوشت.... (چرا این کارو کردم واقعا؟)

    اما خب انشالا از بیستم به بعد در روزانه نوشتنش تلاش بیشتری میکنم-^-

    اینو هم گوش کنید:> Hare Hare Ya

    منبع

  • نظرات [ ۸ ]
    • Bella ִ𖧧
    • شنبه ۱۱ تیر ۰۱

    Imprisonment in bubble

    اوضاع یجوری داره پیش می‌ره که حوصله خودمو هم ندارم..انگار همش دنبال یه تغییرم...یه تغییر خیلی بزرگ چون حوصلم داره از زندگی عادیم سر می‌ره و نه اینکه بگم می‌خوام یه هدف پیدا کنم نه... می‌خوام برای مدت طولانی با یه چیزی سرگرم بشم و جزوی از زندگیم شه..میدونم چیه ولی انگار تو یه حباب گیر کردم نمیتونم از طرف داخل حباب رو بترکونم

  • نظرات [ ۷ ]
    • Bella ִ𖧧
    • شنبه ۴ تیر ۰۱
        Sing me to sleep
        Sing me to sleep
      I don't want to wake up
      on my own anymore

      Don't feel bad for me
        I want you to know
    Deep in the cell of my heart
        I really want to go
              ‌‌ ⭑
    disorientation
    /dɪsˌɔːrɪənˈteɪʃn/
    noun
    occurs when you are confused about the time, where you are or even who you are.
              ‌‌ ⭑
         ‌ □ ‌‌‌‌ Male
         ‌ □ Female
         ‌ ■ Person
    نویسندگان